اگر سيئات را در مقابل کبائر و فواحش که در آيات ديگر قرآن بيان شده است، به معني گناهان و لغزشهاي کوچک، در نظر بگيريم، ميتوان گفت که گناهان بزرگ و اعمال زشت، قطعاً نياز به توبه و جبران دارد و سيّئات که همان گناهان کوچک هستند، با انجام اعمال نيک، از بين ميروند.
عوامل ویژه برای آمرزش گناه
از بین عوامل آمرزش گناه که در تعالیم دینی مطرح شده است، سه عامل به صورت ویژه مطرح گردیده و چشمگیر میباشد. در ادامه به شرح مختصری از آن سه عامل پرداخته میشود.
-
اجتناب از گناه
بر اساس آیهای از قرآن شریف، اجتناب از کبائر، سیّئات را میپوشاند: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریما» اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مىشوید دورى گزینید، ما گناهان کوچک شما را از شما مىزداییم و شما را به جایگاهى گرامى درمى آوریم.
اجتناب از گناه و معصیت، به معنای دوری گزیدن از فعل حرام است و تفاوت آشکاری با گناه نکردن دارد. در حقیقت، اجتناب از گناه، هنگامی رخ میدهد که زمینۀ گناه برای انسان فراهم باشد و مانعی در کار نباشد، امّا برای رضای خداوند متعال و به امر حقتعالی، از گناه دوری کند و به اصطلاح «اجتناب» ورزد.
به عنوان مثال، در قصّه عبرتانگیز حضرت یوسف«علیهسلام» میخوانیم که آن حضرت با وجود همۀ اسباب و زمینههای گناه بزرگ، از آن دوری گزید و مصائب ناشی از آن را تحمّل نمود و بدین سبب به مقامات والایی دست یافت.
بنابراین نمیتوان گفت که حضرت یوسف«علیهسلام» به خاطر گناه نکردن، به آن مقامات عالیه رسید. زیرا بسیاری از افراد، در زمان حضرت یوسف«علیهالسلام» و قبل و بعد از آن، مرتکب فحشاء نشدهاند، ولی اثری از آنان به جای نمانده است، چون آنان زمینۀ ارتکاب فحشاء نداشتهاند. پس مهم آن است که انسان وقتی در معرکۀ گناه واقع شد، از گناه اجتناب کند!
چشم پوشی از گناه مسیر به سوی خداست
اهل معرفت و سالکان الیالله، ایثار در برابر گناه و چشمپوشی از معصیت را بسیار مهم شمرده و آن را هموار کنندۀ مسیر حرکت به سوی خداوند متعال میدانند.
فضیل عیاض، در اثر چشمپوشی از گناه، به مقامات عرفانی دست یافت و گناهان او بخشیده شد. دست کشیدن از گناه و دوری از معصیتی که زمینۀ آن فراهم است، موجب جذب رحمت الهی میشود و شاید بتوان گفت: خود، نوعی توبه است؛ زیرا اگر توبه را به معنای خروج انسان از زیر پرچم شیطان و ورود به زیر پرچم الله تبارک و تعالی در نظر بگیریم، اجتناب از گناه، نوعی توبه تلقّی میگردد.
وقتی که انسان در معرکۀ گناه واقع شود و مانعی برای انجام معصیت نداشته باشد، ولی مرتکب گناه نشود، در حقیقت به شیطان و اعوان و انصار او پشتپا زده و به سوی خداوند تبارک و تعالی بازگشته است و این همان معنای توبه است.
با این فرض، آیۀ شریفۀ قرآن کریم به این صورت معنا میشود که: «هرکس از گناهان بزرگ دست بکشد و به سوی خدا بازگردد، خداوند تعالی گناهانی که به نسبت، کوچکتر هستند را میبخشد.»
تفاوت بین کبائر و سیئات
نکتهای که باید به آن توجّه شود، این است که آیۀ شریفه بین «کبائر» و «سیّئات» تفاوت قائل شده است؛ یعنی با قرار دادن واژۀ «سیّئات» در مقابل واژۀ «کبائر»، معنای گناهان کوچک یا کوچکتر را برای واژۀ «سیّئات» اراده فرموده است. البته همانطور که قبلاً بیان شد، همۀ گناهان در برابر خداى عظیم، کبیرهاند و فقط نسبت به یکدیگر، بعضى صغیره و برخى کبیره مى باشند.
در واقع میتوان گفت: گناهانی که به نسبت، کوچکتر از فواحش یا کبائرند و یا گناهانی که آدمی قبلاً مرتکب شده است و اکنون فراموش کرده و یا متوجّه انجام آن گناهان نشده است، با اجتناب از گناهان بزرگ، پوشانده و بخشیده میشود.
چنانکه در آیۀ دیگری میفرماید: «الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَهِ» آنان که از گناهان بزرگ و اعمال زشت، دوری میگزینند، مگر گناهان خرد و اندک یا گناهی که اتّفاقاً رخ میدهد، همانا پروردگار تو فراخ آمرزش است.
«لَمَمْ» در لغت به معنای لغزشهای کوچک و یا انجام گناه به صورت تصادفی و اتّفاقی یا به معنای نزدیک شدن به چیزی بدون ارتکاب آن میباشد. به عبارت روشنتر، خداوند تبارک و تعالی از سر لطف و مهربانی و از آنجا که برای بخشش و آمرزش بندگان خویش به دنبال بهانه میگردد، وقتی میبیند که بندهاش با اجتناب از گناهان بزرگ به سوی او بازگشته و در مقابل مکر و فریب شیطان، ایستادگی میکند، از گناهان و لغزشهای کوچک او میگذرد و او را میبخشد.
انسان بی نیاز از توبه نیست
پس در این صورت، نمیتوان تصوّر کرد که انسان بینیاز از توبه است؛ زیرا اوّلاً آیۀ شریفه به پوشاندن و بخشیدن گناهان کوچک اشاره میفرماید و نسبت به کبائر و فواحش چنین اشارهای ندارد. و ثانیاً همانگونه که بیان شد، اجتناب از گناهان بزرگ موجب بخشیدن و نادیده گرفتن گناهان کوچک میشود و اجتناب، خود نوعی بازگشت به سوی خداوند متعال است و مستقل از توبه نمیباشد.
حال اگر «اجتناب» را به معنای «دوریگزیدن» و «سیّئات» را به معنای «گناهان کوچک»، نپذیریم و معانی دیگری برای این دو واژه متصوّر شویم، طبق تصریح آیۀ شریفه، باید گفت: عدم ارتکاب کبائر، سیّئات را میپوشاند. فاصله گرفتن از گناه و به خصوص عدم ارتکاب کبائر و فواحش، امر مهمّی است و «قاعدۀ لطف» خداوند حکیم، اقتضاء میکند که برای آن پاداشی در نظر گرفته شود و پوشاندن «سیّئات»، پاداش آن است.
به هر تقدیر، اجتناب از گناه، بنابر تصریح قرآن کریم، یکی از اسباب آمرزش الهی است و سیّئات را میپوشاند، هرچند ممکن است علّت این امر و همچنین معنا و مفهوم دقیق آن برای ما روشن نگردد.
-
اعمال نیک(حسنات)
قرآن کریم به صراحت میفرماید که اعمال نیک، گناهان را محو و نابود مینماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» به یقین خوبیها، بدیها را از میان مىبرد.
اعمال نیک و اعمال بد انسان، به انحاء مختلف در یکدیگر اثر میگذارند؛ یعنی همانطور که حسنات، سیّئات را محو و نابود میکنند، برخی از اعمال ناشایست و گناهان نیز، حسنات آدمی را حبط میکنند و اثر آن را از بین میبرند: «إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ، أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ» کسانى که به آیات خدا کفر مىورزند، و پیامبران را بهناحق مىکشند، و دادگستران را به قتل مىرسانند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده. آنان کسانىاند که در دنیا و آخرت، اعمالشان تباه و باطل شده و براى آنان هیچ یاورى نیست.
اثر پذیری و تأثیر و تأثّر متقابل اعمال در یکدیگر، گاهی موجب میشود که گناهان آدمی محو گردد و باعث آمرزش او شود. مهمترین حسنهای که قرآن شریف نیز بدان اشارۀ مستقیم دارد، نماز است. به این صورت که ابتدا، امر به اقامۀ نماز میفرماید و زمان آن را نیز مشخّص میکند، سپس میفرماید که حسنات، سیّئات را نابود میسازد: «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرینَ» و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها(که نماز در رأس آنهاست) بدیها را از میان مىبرد. این تذکّری است برای یادکنندگان.
نماز، برکات و اثرات فروانی در زندگی و در سلوک معنوی انسان دارد.
حضرت سلمان«علیهسلام» نقل میکند که با پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» زیر درختی بودیم. آن حضرت، شاخۀ خشکی از درخت کَنده و تکان دادند تا برگهایش ریخت. سپس فرمودند: هنگامی که مسلمان وضوی خود را به خوبی گرفت و نمازهای پنجگانه را به جای آورد، گناهانش میریزد، چنانکه این برگها بر روی زمین ریخت.
در برخی از روایات دیگر نیز نماز، کفّارۀ گناهان شمرده شده است.
البته در این مجال اشاره به دو نکتۀ اساسی حائز اهمیّت است:
نکتۀ اوّل اینکه نمازی میتواند موجب ریزش گناهان شود، که به معنای حقیقی، نماز باشد. یعنی خضوع به معنای ادب ظاهری و خشوع، به معنای ادب باطنی در آن مراعات گردد. نماز اول وقت، با جماعت و در مسجد که همراه با حضور قلب و توجه باطنی باشد، آدمی را متوجه حضور در محضر خداوند متعال میکند و این توجّه و بیداری، حالتی شبیه به حالت توبه برای او پدید میآورد.
اساس منزل توبه، رسیدن به حالت خشوع در برابر خدای سبحان است و چنین حالتی در نمازِ همراه با حضور قلب و در نماز حقیقی برای انسان پدیدار میگردد. حالتی که انسان خود را در مقابل خداوند متعال، ذلیل و حقیر بیابد و در پیشگاه او احساس شرمندگی نماید.
نماز عامل هدایت به راه مستقیم
نکتۀ دوّم که نباید از آن غافل شد، این است که نماز، خودبهخود انسان را به راه مستقیم هدایت میکند و او را از انجام معاصی باز میدارد: «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» و نماز را برپا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند بازمىدارد.
هنگامی که انسان در راه هدایت قدم بگذارد و مرتکب گناه نشود، یعنی به انجام اعمال صالح مبادرت ورزد، به طور ناخودآگاه مسیر حرکت به سوی خدای تعالی را طی میکند.
چنانکه پیش از این گفتیم «عمل صالح» ـ که همان اصلاحِ عملی است ـ رکن چهارم منزل توبه است که توبه با آن تحقّق مییابد؛ یعنی کسی که توبه میکند، پس از احساس و اظهار ندامت و تصمیم بر ترک معاصی، باید به انجام اعمال صالح بپردازد. آیۀ شریفهای که بیان شد میفرماید: «حسنات» و در رأس آن، «نماز»، موجب محو گناهان است. به بیان دیگر، کسی که عمل او صالح است و به انجام اعمال نیک و حسنات میپردازد، همان کسی است که در راه مستقیم و به سوی خداوند تبارک و تعالی حرکت مینماید.
کسی که پیوسته به انجام کارهای نیک بپردزاد و بر آن مداومت ورزد، تدریجاً از گناه و معصیت دور میشود و به جایی میرسد که دیگر گناهی از او سر نخواهد زد و شاید این معنا را نیز برای آیۀ شریفه بتوان در نظر گرفت که: انجام حسنات، موجب میشود پس از مدّتی انسان مرتکب گناه نشود، از این جهت فرموده است که حسنات، گناهان را از بین میبرد.
در واقع، «حسنات» باعث دستیابی به توفیق ترک معاصی و فاصله گرفتن از گناه میشود و همین امر علاوه بر اینکه مانع افتادن انسان به ورطۀ گناهان جدید میشود، گناهان قبلی او و گناهان و خطاهای فراموش شده یا لغزشهایی که از آن توبه نکرده است را از بین میبرد.
گناهان بزرگ و اعمال زشت قطعاً نیاز به توبه و جبران دارد
افزون بر این، اگر سیّئات را در مقابل کبائر و فواحش که در آیات دیگر قرآن بیان شده است، به معنی گناهان و لغزشهای کوچک، در نظر بگیریم، میتوان گفت که گناهان بزرگ و اعمال زشت، قطعاً نیاز به توبه و جبران دارد و سیّئات که همان گناهان کوچک هستند، با انجام اعمال نیک، از بین میروند.
در روایات معصومین«سلاماللهعلیهم» نیز آمده است: هنگامیکه انسان قصد انجام «سیّئه» میکند، اگر انجام ندهد، گناهی برای او ثبت نمیکنند. ولی اگر انجام دهد، تا هفت ساعت به وی مهلت میدهند و فرشتۀ موکّل «حسنات»، به فرشتۀ موکّل «سیّئات» که در طرف چپ است، میگوید: برای نوشتن گناه او شتاب مکن، شاید کار نیکی انجام دهد که آن سیئه را محو سازد. زیرا خداوند عزّوجلّ فرموده است: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»، و اگر تا هفت ساعت، حسنهای انجام ندهد و استغفار نیز ننماید، گناه او نوشته میشود و ثبت میگردد.
چنانکه پیش از این نیز گفتیم کلمه «سیّئه»، در قرآن کریم در مقابل کبیره بیان شده است و بسیار بعید است گناهان کبیره و اعمال زشت، با انجام حسنه از بین برود. امّا به هر تقدیر باید دانست که انجام اعمال نیک، جزو سلسلۀ اسباب و علل آمرزش است و ممکن است خداوند متعال کبائر را نیز با آن ببخشد، هرچند ما به عمق علّت آن دست نیابیم. البته در این صورت نیز نبایدکسی خود را بینیاز از توبه بداند و جرأت گناهکردن پیدا کند؛ زیرا هیچکس اطمینان ندارد که همه گناهان او با «حسنات» زدوده شود.
-
عقوبت در دنیا
عامل سوّمی که موجب آمرزش انسان میشود، عقوبت و گرفتاری دنیوی است. خداوند متعال در خصوص برخی از بندگان، اراده میفرماید که گناهان آنان در همین دنیا محو شود و از این رو با ایجاد گرفتاری یا عقوبت دنیوی، آنان را در همین دنیا به کیفر اعمالشان میرساند تا در آخرت، سختی و عذابی نداشته باشد.
این لطف خداوند تعالی معمولاً شامل کسانی میشود که افراد صالحی بودهاند، امّا گناهانی نیز از آنان سرزده است.
در بسیاری از موارد، بلایا و گرفتاریهای دنیوی از قبیل بیماری، اشتغال به اموری که رنج بدنی به همراه دارد، فقر، غم، اندوه، ترس، هراس و ابتلا به مرگ سخت، کفّارۀ گناهان آدمی به شمار میآید و اثر معاصی او را از بین میبرد و باعث میشود انسان، پاک و پاکیزه وارد عالم قبر و برزخ شود.
چنانکه در برخی از موارد نیز خداوند متعال، راحتی دنیا و فراخی رزق را نصیب و روزی بعضی از افراد میکند، تا بدینوسیله اندک اعمال نیکی که داشتهاند، جبران شود و در قیامت صرفاً دچار عذاب الهی گردند.
در قرآن کریم، آیات متعدّدی در این خصوص آمده است؛ از جمله: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَهَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ» آیا به کسانى که بهرهاى از کتاب یافتهاند ننگریستى؟ گمراهى را مىخرند و مىخواهند شما [نیز] گمراه شوید.
عوامل دنیوی انسان را پاک می کند
«به عزّت و جلالم سوگند، من بندهاى را که بخواهم بیامرزم، از دنیا بیرون نبرم تا اینکه گناهان او را به وسیلۀ بیمارى در تنش، یا به تنگى در روزیش، یا با ترس و هراس در امور دنیوی، پاک کنم. و اگر باز هم چیزى بماند، مرگ را بر او سخت کنم. و بهعزّت و جلالم سوگند، بندهاى را که بخواهم عذاب کنم، از دنیا بیرون نبرم تا عوض هر کار نیکى انجام داده را به او بدهم؛ یا به فراخى در روزیش، و یا به سلامت در تنش، و یا به آسودگى خاطر در امور دنیوی، و اگر باز هم چیزى باقى ماند، مرگ را بر او آسان کنم.»
البته باید دانست که این امور، کلّیّت و عمومیّت ندارد و نمیتوان گفت: هرکس گرفتار است، انسان شایستهای است و گرفتاری او مقدّمۀ ورود به بهشت است و هرکس از نعم دنیوی برخوردار است، حتماً به جهنّم خواهد رفت؛ از این رو کسی حق ندارد با سطحینگری، به قضاوتهای عجولانه و بی مبنا و خلاف اخلاق نسبت به دیگران بپردازد.
همچنین نکتهای که باید بدان توجه شود، این است که برخی از اوقات، گرفتاریهای دنیوی برای ارتقای درجه و مقام انسان است. اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بیشترین و بزرگترین مصائب را تحمّل نمودند و در دنیا گرفتاریهای بسیاری داشتند، امّا مصائب آنان به جهت زدوده شدن گناه و معصیت و حتّی لغزش نیست، بلکه به جهت ارتقای درجه و مقام آنان نزد پروردگار متعال میباشد. البته در این خصوص دلائل دیگری نیز نظیر دلائل توبۀ اخصّالخواص میتوان تصوّر و مطرح کرد که در این کتاب، مجال پرداختن به آن نیست.
حوزه علمیه اصفهان