بیانات در سالروز شهادت امام صادق«سلاماللهعلیه»، در پایان درس خارج فقه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
به مناسبت سالروز شهادت امام صادق«سلاماللهعلیه» قدری راجع به زحمات شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» صحبت میکنیم.
ما هرچه داریم از شاگردان امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما» است، بلکه باید بگوییم از شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» است، برای اینکه آنها ادامه دهندۀ تعالیم معلم دوّم بودند.
شاگردان و اصحاب امام صادق«سلاماللهعلیه» در مضیقۀ عجیبی بودند؛ هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی. به اندازهای که راوی میگوید: زمانی درس امام«سلاماللهعلیه» را تعطیل کرده بودند و من رفتم خدمت ایشان و دیدم در بسته و پرده کشیده و در اطاق نشستهاند. گریه کردم و به ایشان گفتم: «الْبَابُ مُغْلَقٌ عَلَیْکَ وَ السِّتْرُ مُرْخًى عَلَیْکَ». در این حال، امام صادق«سلاماللهعلیه» به من دل تسلّی دادند و مرا آرام نمودند.[۱]
شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» در این صحنهها درس میخواندند و به رغم تنگناها و مشکلات فراوانی که داشتند، توانستند فرهنگ تشیّع را صددرصد مستغنی کنند.
کتاب شریف بحارالانوار علامه مجلسی، در صد و ده جلد، حاصل گفتار و زحمات شاگردهای امام صادق«سلاماللهعلیه» است. شاگردانی که نان برای خوردن نداشتند، شاگردانی که زیر تازیانهها بودند و کسانی مثل ابن ابی عمیر که هم متحمّل زندانهای طاقتفرسا شدند، هم تازیانهها خوردند و هم اموالشان مصادره شد.[۲] اما همین ابن ابی عمیر وقتی از زندان بیرون آمد، دوباره در صف اوّل شاگردان اهل بیت«سلاماللهعلیهم» بود.
این بزرگان که به گردن ما شیعیان حقّ بزرگی دارند، توانستند تشیّع را به معنای واقعی، هم از نظر احکام، هم از نظر اعتقادات و هم از نظر اخلاق غنی کنند و به ما برسانند.
مثلاً کتاب وسائل الشیعۀ مرحوم شیخ حرّ عاملی، مملوّ از قال الصّادق این شاگردان است. بنابراین ما در احکام، بسیار مستغنی هستیم. استاد بزرگوار ما آیتالله آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه»، بعضی اوقات افتخار میکردند و میگفتند: سنّیها بیش از ششصد روایت در فقه ندارند. نود درصد روایات صحاح ستّه، مرسل و ده درصد آن نبوی است که آن هم مرسل است. لذا صحاح ستّه دارند، اما همۀ روایتها مرسل است. بسیار کم میشود که بتواند روایت صحیح السّند به ما بدهد؛ اما وسائل شیخ حرّ عاملی را شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» به ما دادهاند و روایات کثیری دارد که صحیح السّند است و ما را در احکام مستغنی کرده است.
شما عزیزان باید در احکام کار کنید، باید لاأقل احکام یک رسالۀ توضیحالمسائل در ذهنتان باشد. بعضی اوقات مشاهده میشود که تسلّط بر احکام نیست و پاسخ صحیح به مسألۀ شرعی داده نمیشود.
همچنین لازم است تسلّط کافی بر مسائل اعتقادی داشته باشید. تسلّط شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه»، فلسفی و عرفانی نبود، بلکه خیلی عادی، اما به طور جدّی بر اعتقادات اسلام و تشیّع مسلّط بودند و پاسخ شبهات را با استدلال عوام پسند میدادند، بهگونهای که برای همه قابل فهم بود.
مثلاً بهلول در درس ابوحنیفه رفت و شنید که ابوحنیفه از جبر و تفویض صحبت میکند. سنّیها معمولاً جبری هستند و کسانی هم که جبری نیستند، تفویضی هستند؛ اما مکتب اهل بیت«سلاماللهعلیهم» میگوید: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن».
به هر حال، بهلول شنید که ابوحنیفه سه مسأله طرح کرد؛ اوّل اینکه خدا را میتوان دید و هرچه موجود باشد، قابل رؤیت است. مسألۀ دوم این بود که شیطان با آتش عذاب نخواهد شد، زیرا شیطان خود از آتش آفریده شده و چیزی که از سنخ آتش است، بهوسیلۀ آتش، عذاب نمیشود؛ به عبارت دیگر، آتش، آتش را نمیسوزاند.
و مسألۀ سوّم اینکه بندگان در انجام کارها مجبورند و از خود اختیاری ندارند.
بهلول با یک کلوخ جواب هر سه مسأله را داد. کلوخی برداشت و بر سر ابوحنیفه زد و سر او شکست. بهلول را گرفتند و برای محاکمه نزد خلیفه بردند.
بهلول در محکمه گفت: من کاری نکردهام، برای اینکه این شخص معتقد است ما اختیاری نداریم و در انجام کارها مجبوریم! پس خدا خواسته است که کلوخ در سر او بخورد، بهجای اینکه مرا محکوم کنید، از خدا بپرسید که چرا کلوخ در سرش زده است؟!
بعد هم خود ابوحنیفه میگوید که دو چیز هم جنس و هم سنخ، نمیتوانند به هم ضرر بزنند؛ ما از جنس خاکیم و این کلوخ هم از خاک است و این شخص دروغ میگوید و سرش درد نمیکند، زیرا خاک نمیتواند به خاک آسیب برساند و آن را اذیّت کند، همانطور که آتش نمیتواند شیطان را که از سنخ آتش است، بسوزاند.
گذشته از این حرفها، ابوحنیفه بگوید: دردش کو تا ما آن را ببینیم؟ زیرا عقیده دارد هر چیزی که موجود است، باید قابل دیدن باشد. پس ما باید درد او را ببینیم و اگر نمیبینیم، سرش درد نمیکند.
بالاخره با حالت جنون و با تمسخر، اما با استدلال محکم، پاسخ شبهات او را داد.
نظیر این قضیّه در بین شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» فراوان است. ما باید در اعتقادات، تسلّطی مثل آنها داشته باشیم. امام صادق«سلاماللهعلیه» به شاگردان خویش افتخار میکردند و هرکه به ایشان مراجعه میکرد و مسألهای داشت، او را نزد یکی از آنان میفرستادند تا پاسخ استدلالی بگیرد؛ اگر در احکام بود، میفرمودند به فلانی مراجعه کن و اگر در اخلاق یا اعتقادات بود، میفرمودند به دیگری مراجعه کن. بالاخره همۀ شاگردان ایشان میتوانستند جواب مسائل را بدهند.
راوی میگوید: دیدم در مسجد رسول الله، بیش از هزار نفر میگویند: قال الباقر و قال الصادق؛ این قال الباقر و قال الصادق برای ما شیعیان سه چیز آورد: اوّل: احکام، مثل وسائل شیخ حرّ عاملی؛ دوّم: اخلاق، مثل بحار علامۀ مجلسی و سوّم: اعتقادات، مثل عبقات مرحوم صاحب عبقات.
بنابراین ما در احکام، در اخلاق و در اعتقادات، استغنای کافی داریم؛ اما حیف که نسل حاضر آن استغنا را از نسلهای قبلی نگرفته و متأسفانه آن طور که شایسته است، به ترویج و گسترش علوم دینی نپرداخته است. این مسأله را ساده حساب نکنید؛ برای اینکه از اوجب واجبات برای ما طلبه ها، تسلط بر اعتقادات تشیّع و تسلط بر احکام تشیّع و حتی بر احکام سنّیها و تسلط بر اخلاق اسلامی است.
خدا را قسم میدهم به حقّ شاگردان امام صادق«سلاماللهعلیه» که مضیقۀ آنها خیلی بالاتر از مضیقههای این زمان بوده است، خدا را قسم میدهم در این گرفتاریها که برای ملّت جلو آمده است، دل مردم شاد و دشمن سرافکنده شود.
پی نوشت:
[۱]. الغیبه( للنعمانی)، ص۲۸۸٫
[۲]. اختیار معرفه الرجال، ص۵۲۹٫